کد مطلب:12381 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:231

رویارویی با قبیله هوازن و ثقیف
پیامبر، در بازگشتن به مدینه همراه با انصار كمی درنگ نمود. تا در آن فرصت و مدت سران زورگو و مسلط بت پرست را كه در بعضی قبایل عرب بودند و مهمترین آنان: قبیله هوازن و ثقیف بشمار می آمدند از میان بردارد.

مصطفی در غزوه «حنین» در میان دههاهزار تن كه در فتح مكه با او بودند، و دوهزار تن از اهل مكه بجانب قبیله هوازن حركت كرد. و نزدیك بود كه فاجعه جنگ احد تكرار شود...

فرمانده مسلمانان، رسول خدا با سپاهش به دره ای از «تهامة» سرازیر شدند در حالی كه مشركان هوازن و هم پیمانهایشان به آنجا آمده بودند، و در راههای باریك و پیچ و خمها و گردنه های وادی خود را پنهان كرده بودند، و پس از آنكه لشكر مسلمانان وارد آن دره شدند، ناگهان در تاریكیهای بامداد از بلندیها به زیر آمدند، و مسلمانان را غافلگیر كرده كار را بر آنان سخت گرفتند. مسلمانان فورا عقب نشستند، و عده ای فرار كردند بگونه ای كه هیچ كس به فرد دیگری توجه نمی كرد. از مسلمانان تنها گروهی از مهاجران و انصار و اهل بیت پیامبر با آن حضرت باقی ماندند.

در آن روزهای جنگ افرادی از منافقان و از مكیانی كه تازه به اسلام درآمده بودند كینه درونیشان را به زبان آوردند، و شروع به طعنه و سرزنش كردند. ابوسفیان در یك جمله ملامت آمیز گفت: شكست و فرار مسلمانان در نزدیكی دریا به پایان نمی رسد. به دنبال او فرد دیگری به نام: «جبلة بن الحنبل» به طعنه گفت: آری، امروز سحر و افسون باطل شد!



[ صفحه 275]



آری، در حقیقت باید گفت كه: سحر باطل گشت. اما سحر غفلت و گمراهی كافران.

پیامبر موضع و موقف خود را بررسی كرد، و كارها را سامان داد. آنگاه به عمویش عباس بن عبدالمطلب كه صوتی بلند داشت دستور داد تا لشكر را با ندای بلند فراخواند. او آنان را برای جهاد همراه با پیامبرشان جمع آوری كرد، و همه را اطراف خود در مواضعشان برگردانید. در همان اوضاع بود كه یكی از بانوان صحابه به نام: «ام سلیم» دختر «ملحان» همراه با عده ای قلیل از زنان باایمان در حمایت از اسلام و پیامبر با تمام نیرو پایداری كردند. ام سلیم، باردار بود (به عبدالله بن ابی طلحه)، او با پارچه ای كمرش را محكم بست تا خود را از سقط جنین حفظ كند، و همراه خود خنجری برهنه نیز داشت تا از خود و پیامبرش دفاع نماید.

پیامبر اكرم او را ندا داد: ای ام سلیم. در پاسخ گفت: بلی، پدر و مادرم فدای تو باد ای رسول خدا. این مردمی را كه از برابر تو فرار می كنند به قتل برسان، همان گونه كه افرادی را كه با تو می جنگند می كشی. زیرا كه سزای آنان كشته شدن است.

پیامبر فرمود: آیا خدا ما را كفایت و حمایت نمی كند؟ همسر ام سلیم از او پرسید: این خنجر كه با خود آورده ای برای چیست؟ پاسخ داد: این سلاح را برگرفته ام كه اگر فردی از مشركان به من نزدیك شود سینه او را با آن پاره كنم.

لشكر مسلمانان با آن ندای بلند برگشتند. دو لشكر سخت به هم درآویختند و تنور جنگ گرم و شعله ور شد، و سرانجام پیروزی از آن لشكر مسلمانان گشت. این تجربه دیگری بود كه خدای تعالی مسلمانان را به وسیله آن، پس از غزوه تبوك در سال نهم هجری یادآوری ومتوجه نمود. چنانكه در سوره توبه می فرماید:«لقد نصركم الله فی مواطن كثیرة و یوم حنین اذ اعجبتكم كثرتكم فلن تعن عنكم شیئا و ضاقت علیكم الارض بما رحبت، ثم ولیتم مدبرین.(25)ثم انزل الله سكینته علی رسوله و علی المؤمنین و انزل جنودا لم تروها و عذاب الذین كفروا و ذلك جزاء الكافرین(26)ثم یتوب الله من بعد ذلك علی من یشاء، والله غفور رحیم.(27)

توبه/ 25 تا 27



[ صفحه 276]



ترجمه: 26)براستی، خداوند شما مسلمانان و مؤمنان را در مواضع و جاهای بسیاری كمك و یاری داده است، و بخصوص در جنگ «حنین»، در آن هنگام كه جمعیت و تعداد بسیارتان شما را مغرور ساخته بود، در حالی كه این كثرت جمعیت به هیچ وجه دفع خطر از شما نكرد، و زمین با همه وسعت و فراخی بر شما تنگ شد. آنگاه عده ای از شما پشت به جنگ نموده و پا به فرار گذاشتید.

27)ولی پس از آن خدای مهربان آرامش خود را بر رسول خود و بر مؤمنان نازل كرد، و سپاهیانی را از فرشتگان برای كمك و یاری شما فرستاد كه آنها را نمی دیدید. و كسانی را كه راه كفر و عناد در پیش گرفته بودند عذاب كرد. و سزای كافران معاند هم همان بود.

28)اینك پس از این واقعه، خداوند توبه هركس را كه بخواهد می پذیرد و خداست كه آمرزنده و بسیار مهربان است.



[ صفحه 277]